کد مطلب:223740 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

ایرانیان در انتقال خلافت
گفته شد كه ایرانی گوهر وجود علی علیه السلام را خوب شناخت و با ابتكاری كه در دست داشت اطراف آن حضرت را گرفته و براهنمائی سلمان فارسی و دانشمندان ایرانی در نشر معارف اسلام از باب مدینه علم سعی بلیغ كردند و در دنیای مدنیت و فرهنگ اسلام سهمی بسزا دارند.

امویان چون دیدند اهل حجاز بسبب تربیت مكتب نبوی و علوی هواخواه علی و اولاد او هستند و آنها نمی توانند در آن شهر و آن خطه حكومت نمایند مقر خلافت را بدمشق كه مركز شرقی قیاصره روم بود انتقال دادند و با دلائلی كه در دست است نصاری و رومیان برای روی كار آوردن معاویه كه از نسل و نژاد خودشان بود فعالیت های سیاسی مخفی داشتند تا آنها را بر اریكه ی خلافت اسلامی نشاندند.

معاویه تا این حد تصمیم داشت كه اثر اسلام را در مدینه محو كند و حتی منبر پیغمبر را بدمشق ببرد ولی مواجه با مخالفت های شدید صحابه شد و موفق باین اقدام نگردید.

چیزی كه امویان را مصرا در حكومت خود مراقب ساخته بود این است كه عجم و موالی را مطلقا در حیطه فرمانفرمائی خود راه نمی دادند و تمام عمال دولت از دور و نزدیك عرب متعصب بودند و دیوان و دفتر محاسبات را بعربی نقل كردند و از عجم بكلی پرهیز داشتند كه شرح آنرا در یك فصل كتاب سیدالشهدا علیه السلام نگاشته ام.

ایرانیان با سقوط دولت كسری و تصرف مداین بدست اعراب دل خونین داشتند و در آشنائی باسلام هم تشخیص دادند كه بنی هاشم دارای امتیازاتی هستند و از لحاظ فضلت اخلاقی برتر و بالاتر از بنی امیه می باشند و لذا از رفتار حزب اموی یك كینه ای در كانون دل ایرانیان



[ صفحه 164]



بالاخص ایجاد كرد كه در پی فرصت می گشتند تا روزی دست انتقام از آستین بیرون آورده و بحساب بنی امیه برسند.

قریب هشتاد سال طول كشید كه این فرصت دست نداد تا آنكه در اثر واقعه طف و ریختن خون حسین علیه السلام دولت بنی امیه سقوط كرد و بدست آل مروان افتاد آنها هم نتوانستند بحكومت خود ادامه دهند ناگزیر رو بضعف گذاشته تا در یك فرصتی مناسب ایرانیان برای بیرون آوردن رشته خلافت از دست آنها بذل سعی كردند و ممالك اسلامی را از دست امویان گرفتند.

در این تحول تاریخی كه نیمه اول قرن دوم هجری رخ داد این فكر برای كسانی كه می دانستند آل علی علیه السلام اهل سعادت و تقوی و روحانیت هستند و از طرف آنها نمی توانند طرفی از مال دنیا ببندند گفتند خوب است سلطنت اسلامی را بدست آل علی كه طرف بنی میه بودند ندهیم و بیك رشته دیگر از خاندان پیغمبر بسپاریم و آن خاندان عباس عموی پیغمبر است.

بنابراین با وضع و محاذاتی كه رخ داد و حمایتی كه از طرف قهرمانان ایران شد تصادفا آنها طرفداران بنی عباس بودند و با قهر و غلبه رشته خلافت را از دست مروان حمار گرفته بدست ابوالعباس سفاح دادند.